- کش دکتن
برخورد کردن، دعوا کردن
معنی کش دکتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(رَ شُ دَ)
لغت نامه دهخدا
کش گفتن در بازی شطرنج یعنی شاه در خطر است. (یادداشت مؤلف). رجوع به کش و رجوع به کشت شود
(رَ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
دراز کردن یا کشیدن. تطویل. (یادداشت مؤلف) ، دراز کردن چیزی را یا مطلبی را. (یادداشت مؤلف). کاری که ممکن است بزودی پایان یابداز روی غرض طولانی کردن. طول دادن. اطاله. مطاوغه
(رَ جَ / جِ تَ)
لغت نامه دهخدا
دزدیدن با زبردستی و چالاکی. به مهارت و چابکی دزدیدن که کسی نبیند. با زرنگی و چربدستی در حضور کس یا کسانی دزدیدن
آماسیدن، ورم کردن، از نظر افتادن، با کسی چپ افتادن و بد شدن
پایین آمدن
نزدیک شدن، سرشاخ شدن
به پایین افتادن
به پشت افتادن و سقوط ناگهانی از شنیدن خبری هولناک، لاغر
متورم شدن بدن
جا افتادن، کامل شدن، خوب پخته شدن غذا
بر وفق مراد بودن
برخاستن صدای خفیف و کنایه از: اتفاق افتادن
بر سر زبان ها افتادن، تنها ماندن
۲معشوقی که بدون اجازه ی پدر و مادر به همراه عاشق روانه شود.، پس افتادن، لاغر شدن و به تحلیل رفتن، تنگ دست شدن، ظاهر شدن، نمایان شدن
جلو زدن از کسی یا چیزی
به پشت افتادن، پس افتادن
اخم نمودن، آماس نمودن بدن
رسیدن خربزه و میوه هایی مانند زردآبو و شلیل
منقرض شدن، از بین رفتن، پایین افتادن، به زیر افتادن، زیر
فراموش کردن رخدادها و در گذشتن از آن، عقب ماندن
از صخره ی بلند افتادن
از کار افتادن، کم شدن میل جنسی، مبارزه بین دو گوسفند نر
دشمن شدن، یا کسی در پیچدن
از کوه پایین افتادن
بلا افتادن، آفت زدن
حرکت کردن، خزیدن، مشغول به کار شدن
کسی یا چیزی را به صورت اتفاقی دیدن
آتش گرفتن، سرایت آتش از جایی به جایی دیگر
چف دکتن